بررسی سميولوژی طراحی لوگو و یا طراحی آرم از نظر پیرس ( قسمت دوم )موضوعی است که در ادامه مقاله قبلی در خدمت شما خوانندگان گرامی سایت طراحان برتر هستیم.
در مقاله قبلی به نقطه نظر پیرس در خصوص طراحی لوگو و طراحی آرم شرکت ها پرداختیم، و گفتیم که از نظر پیرس طراحی لوگو به سه بخش نما ، موضوع و تفسیر تقسیم می شود . اما در این مقاله به موضوع لوگو های شبیه سازی شده از نظر پیرس خواهیم پرداخت .
بررسی سميولوژی طراحی لوگو و یا طراحی آرم از نظر پیرس ( قسمت دوم ) در لوگو های شبیه سازی شده که در آنها صورت به موضوع شباهت دارد :
بررسی سميولوژی طراحی لوگو و یا طراحی آرم از نظر پیرس ( قسمت دوم ) متوجه شدیم که طراحی آرم را وقتی می توان از نوع شبیه نامید ، که با موضوع قرابت دارد یا به نحوی مانند آن است . ولی لوگو را فقط به خاطر شباهت نمی توان شبیه یا شبیه سازی تلقی کرد . سمیولوژیست ها در دهه های اخیر این مطلب را دقیق تر بیان کرده اند و امروزه نظر عموم آنها بر این است که هیچ لوگو به صورت خالص و محض از نوع شبیه آن طور که پیرس تقسیم بندی کرده است ، وجود ندارد . هر نشانهٔ شبیه سازی شده در هر حال ، تا حدودی نیاز به یادگیری و قرارداد های فرهنگی برای تفسیر کردن و فهمیدن دارد . برای مثال یک عکس سیاه و سفید واقع گرایانه از چهره را در نظر بگیرید ، در جایی که بینندہ متوجه می شود این عکس یا تصویر شخصی معینی است ، می توان عکس را نشانه ای از نوع شبیه تلقی کرد . ولی از آنجایی که بیننده باید یادگرفته باشد ، که این یک عکس عکاسی است و نیاز به نوعی دیدن خاص دارد ، دیدن سایه روشن و رنگ مایه ، مقیاس و اندازه ، شیوهٔ کادر بندی و برش همگی او را مطمئن می سازد چیزی که مقابل چشمان اوست یک تصویر عکاسی است . از این مرحله به بعد برای این بیننده کافیست که فقط بعضی از جنبه ها به اصلی شباهت داشته باشد ، تا بتواند موضوع را ببیند و به تفسیر مورد نظر برسد . از این جهت این تصویر عکاسی از چهره را می توان نماد تلقی کرد ، زیرا نیاز به یادگیری و دانستن پاره ای قرارداد ها دارد .
اگر تصویری در روزنامه با کیفیت نامرغوب چاپ شود خوانندگان می توانند موضوع عکس را دریابند ، زیرا به این کیفیت عادت دارند . حتی اگر در فرآیند طراحی بسیاری از جزئیاتش حذف شود یا رنگ آمیزی غیر واقع گرایانه ای پیدا کند باز هم هنگامی که مخاطبان، ديدن شباهت بین صورت و محتوا را از روی قرارداد یا عادت آموخته باشند ، می توانند موضوع را تشخیص دهند .
در اینجا یادآوری این موضوع بی فایده نیست که سوسور ، پیرس و عموم سمیولوژیست های بعد از آنها هر یک به نحوی این ملاحظه را داشته اند که شیوهٔ نمایشی یا به اصطلاح اجرای طراحی لوگو و نوع رسانه و زمینه یا محیطی که لوگو در آن ارائه می شود تا حد زیادی در تعیین معنا تاثیرگذار است . به بیان پیرس تعیین گونه طراحی آرم در تعیین موضوع و تفسیر نشانه، مؤثر است . بینندهٔ امروزی وقتی به یک نقاشی چهره در یک تالار هنری نگاه می کند می داند یا باید بداند که می بایست به دنبال چه موضوعی باشد و آن را چگونه تفسیر کند . البته عوامل و ابعاد دیگری نیز در تفسیر و معنای نشانه مؤثرند که بعداً به آن می پردازیم.
اما مفهوم اشاره در گونه شناسی پیرس از نشانه ها، به نظر نا آشناتر از بقیه است . لوگو ی اشاره ای از نظر پیرسی لوگویی است که بدون شک دلالت بر چیزی موجود دارد و ارتباط آن با موضوع به نوعی بدیهی است و یا با آن در کیفیتی هایی اشتراک دارد . مثل سایه در ساعت خورشیدی ، و یا عقربه های ساعت که دلالت بر وقت معینی از روز دارند . پیرس دربارهٔ اشاره تا آن جا توجه دارد ، که حتی تصویر عکاسی شده را به عنوان یک لوگو که هر چند به خاطر شباهت با محتوا از نوع شبیه است ، ولی از آنجا که متکی بر این است که ما از قبل می دانیم که یک عکس به دلیل خواص شیمیایی نوری در عکاسی از بسیاری جهات نقطه به نقطه به موضوعش شبیه است ، پس نتیجه می گیریم که باید شبیه چیزی در بیرون باشد ، و به دلیل این انتظار ما از یک عکس و شیوه باور و نتیجه گیری ما ، یک عکس به خصوص روتوش یا دستکاری نشده در عین حال که از نوع شبیه است، یک نشانهٔ اشاره ای نیز هست. البته عکس دستکاری نشده در عکاس آنالوگ به سبک قدیم در این مورد بیشتر معنی دارد تا عکاسی دیجیتال امروز که از مرحلهٔ ترکیب بندی، انتخاب رنگ موقع عکاسی ، طرز تنظیم یا فوکوس کردن و دست آخر ویرایش و تغییر و مونتاژ الکترونیک آن به کمک کامپیوتر ، همگی باور یا تفسیر عمومی را دال بر این که یک عکس الزاماً با این یا آن موضوع موجود از بعضی جهات باید شباهت داشته باشد ، بسیار ضعیف کرده است . به همین دلیل نیز حداقل از نظر حقوقی سندیت محکم خود را از دست داده است ، و از این رو جنبهٔ اشارهای بودن آن نیز به عنوان یک نشانه کاهش یافته است .
نقطه قوت تقسیم بندی سه گانهٔ پیرس از لوگو ها در این است که وجود هیچ کدام باعث حذف دیگر انواع نمی شود ، و حتی هیچ یک به عنوان یک گونه ، نسبت به دو نوع دیگر در نظر او از امتیاز بیشتری برخوردار نیست . خود پیرس به این موضوع کاملا اعتقاد دارد که شاید غیرممکن باشد که یک نوع لوگو مثل اشاره را به صورت خالص پیدا کرد که جنبه هایی از لوگوی شبیه سازی شده در آن وجود نداشته باشد ، و یا شبیه سازی باشد که از بعضی جهات اشاره در آن نشانه در عین حال که شبیه سازانه است می تواند اشاره و نماد نیز باشد . در شرایطی که هر سه گونهٔ لوگو همزمان با هم حضور دارند ، نسبت به که عموما صورت سلسله مراتبی به خود می گیرند که یکی از آنها بر دیگران غلبه دارد و این وضعیت در همان لوگو ثابت نیست و دائم تغییر می کند نظریه پردازان سمیولوژی تا زمان حاضر عوامل مختلفی را در این تغییر و جابه جایی بر شمرده اند . مثلاً شیوهٔ استفاده از لوگو یکی از این عوامل است . یک لوگو در جایی ممکن است به گونهٔ نماد دیده شود و همان لوگو در جای دیگر به صورت شبیه دیده شود . برای مثال مجسمه ای از یک مرد در جایی که مردم شباهت آن را به شخصی معینی باور داشته باشند ، می تواند نشانه ای از نوع شبیه باشد، ولی همین مجسمه از چشم یک گردشگر نماد یک مرد با لباسی محلی دیده خواهد شد و حتی ممکن است فقط تحت شرایطی نشانه ای باشد برای رسیدن به میدانی در شهر که در این صورت از نوع اشاره است.
بررسی سميولوژی طراحی لوگو و یا طراحی آرم از نظر پیرس ( قسمت دوم ) در طبقه بندی نشانه ها، فقط در صورتی ممکن است که اولا روشن شود استفاده کنندگان با چه هدفی از آن استفاده می کنند و همچنین مصرف آن در چه متن یا زمینه ای صورت می گیرد .
بررسی سميولوژی طراحی لوگو و یا طراحی آرم از نظر پیرس ( قسمت دوم ) توضیح می دهد که در طول تاریخ می تواند از یک نوع به نوع دیگر تغییر کند. این نکته ای است که سوسور به آن توجه چندانی نشان نداده است ، ولی هر یک به نحوی برای لوگو های نمادین جایگاه بالاتری قائلند . آنها موضوع را به این صورت می بینند که نشانه ها در ابتدا به صورت شبیه به وجود می آیند ، ولی در طول زمان شباهت نشانه به چیزی در دنیای بیرون فراموشی شده و به نمادی انتزاعی تبدیل می شود و برحسب قرارداد و یا به صورتی اختیاری معنای جدیدی پیدا می کند. تغییر و حرکت نشانه ها از نوع شبیه و اشاره به سمت نماد ، دست کم دربارهٔ لوگو های زبانی که سوسور بیشتر نسبت به آنها توجه داشت صدق می کند . بیشتر این لوگو ها از جمله الفبا در روز نخست نمادهایی به ازای آوا یا صدا نبوده اند، صورت همان چیزی بوده اند که آن را بیان می کرده اند، و یا به نحوی به یک موضوع در دنیای بیرون اشاره می کردند . این موضوع را در نحوهٔ توسعه و تکامل خط نوشتاری میخی در بین النهرین می توان به روشنی مشاهده کرد . در بسیاری از خطوط تصویرنگار مثل خط هیروگلیف مصر باستان نیز همین سیر دیده می شود . در اصلی صورت اجزا شبیه و یا اشاره به موضوع هایی در این نظام های نوشتاری در دنیای خارج داشته است ، بعدها به صورت نمادهایی برای معانی دیگر به کار برده شده است و سرانجام از آنها در خطوط الفبایی برای نشان دادن آواها استفاده شد .
بررسی سميولوژی طراحی لوگو و طراحی آرم از نظر پیرس (قسمت دوم ) در اینجا به پایان می رسد . اما موارد بسیار مهم و مفیدی در خصوص سميولوژی هنو باقی مانده است پس با من فائزه سمیعی مدیر پروژه طراحان برتر در سری جدید مقالات سمیولوژی یا لوگو شناسی همراه باشید …